گاهی در خلوت تنهایی
در هیاهوی رابطه ها و دوستی ها و دشمنی ها، در میان جمع اطرافیان
در کنار عقاید و افکار و نظرات و اندیشه های متفاوت، بد نیست گاهی سری
به خلوتتنهایی خودت بزنی.
از قالب آن آدم مدنی و اجتماعیِ غرق در رابطه ها و رفت و آمدها
وداد و ستدها دربیایی و خودِ خودت بشوی.
تنهای تنها، خودت و خدای خودت، و آن وقت نفْست را بر ترازوی
محاسبه بگذاری و سنگینی توشه ات را بسنجی.
در خودت دقیق شوی و زیبایی و زشتی روحت را، زلالی و زنگار گرفتگی دلت
را و همه خوبی ها و بدی هایت را در آینه دین ببینی و ببینی که کجای این
عالم ایستاده ای؟ چه می خواهی؟ چه کرده ای و حالا چه باید بکنی؟
وقتی از این محاسبه نفْس به جامعه باز گردی، بیدارتر و هشیارتر
خواهی بود و پله های کمال را بهتر خواهی پیمود و همراه خوبی
خواهی بود برای آنها که همراه تواند.